- همه چی میگذره.

- اوهوم، همه چی. به عنوان گونه انسان خیلی سخت‌جان هستیم. به همه چی عادت می‌کنیم.

 

در انتهای این مکالمه بود که متوجه شدم، در حال عادت کردن به این وضعیت جدید در زندگی‌م هستم. از همان روزهای آغازین مرتب نوشته‌هایی را در مورد مراحل مختلف سوگ می‌خواندم و می‌دانستم که نباید برای بهتر شدن حالم، خودم را تحت فشار بگذارم. به هر حال این تجربه، همیشه جز سخت ترین تجربیاتی بوده که بشر از اولین روزهایی که واحدی به نام قبیله را ایجاد کرده با آن رو به رو بوده: در آن روزها خیانت برابر با مرگ بوده است. اما این روزها به نظر می‌رسد در پذیرفتن این وضعیت جدید خیلی خوب عمل کرده‌ام. حال دوباره شروع کرده‌ام به زمزمه کردن - شاید یک ماهی بشود که علاقه‌ای به موسیقی و زمزمه کردن ترانه‌ها نداشته‌ام.

حالا به صورت مرتب در خانه نرمش می‌کنم و حواسم به کالری‌های مصرفی‌ام هست و حالا پس از سال‌ها دوباره جای واکسنم را بر روی بازوی راستم می‌توانم ببینم.

این روزها ایمان آورده‌ام که ثبت وقایع روزانه در این بلاگ، به نوعی خود مراقبتی محسوب می‌شود و تصمیم گرفته‌ام زمان بیشتری را به این کار اختصاص بدهم. همچنین تصمیم گرفته‌ام از دریافت‌های خودم بیشتر بنویسم و از این به بعد، قبل از خواندن نقدهایی که بر کتاب‌ها و فیلم‌ها نوشته شده است، ابتدا نظر خودم را بنویسم و بعد نقدها و تحلیل‌های نوشته شده را بخوانم. شاید بعدها دلیل اینکه به دریافت‌های خودم برگشته‌ام به تفصیل توضیح بدهم.

فعلا همین.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید | فروش | قیمت سنگ تکاب در مازندران کامپیوتر و لپ تاپ وبلاگ شخصی حامد صیدی آلومینیوم آلیاژی Wiki ILI ادب حرف هایی از جنس دیوانگی موسیقی درمانی برای اجتماع حاضر در جستجوی ناکجا آباد